شعر،متن

ساخت وبلاگ
مداحی سه ضرب (به سبک یا حسین غریب مادر )یا حسین عزیز زهرا   یا حسین عزیز زهراای محرم ای غم من       اومدی دوباره از راهعلم و بیرقای تو               دیده میشن بر سر راه مشکی میپوشن مساجد،          هیاتا میشن مهیا زنو مردو پیرو جوون           بیقرار شدن و شیدا بچه ها که دم  میگیرن    دم یا حسین یا عباساین طنین همیشه زیباست     همگی بگین یا عباسیا حیدر یاحیدر حیدر    هیبت سینه زنی هاستهیبت مردان شیعه          وقتی که میگن یا عباس   دلاشون معدن رحمت          موقع روضه با حساس رحمائ بین یاران              اقتدا کردن  به عباس اینروزا که توی دنیا    شیعه یار نداره تنها ستمیزنن انواع تهمت     دشمنی هاشون هویداست غیرت و شهامتشون   بدون رغیب تو دنیاستلرزه میندازه به دشمن    شیعه تحت امر مولاست شعار یا مهدی الغوث      خار چشم دشمناشهتموم دنیا بدونن       حضرت حجه  اقاشه یروزی میگیره روضه      گریه میکنه میناله وقتی که صبحهای جمعه      قرار ندبه میذاره شعر،متن ...ادامه مطلب
ما را در سایت شعر،متن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delneveshte7 بازدید : 49 تاريخ : دوشنبه 22 آبان 1402 ساعت: 14:24

یادتان هست چه شیرین بود کودکی هایمان.یادتان هست چه کوتاه بود عمر آن.یادتان هست دستهای چروکیده ی مادر بزرگ و پدر بزرگ.خانه یقدیمیشان.اغوششان.عیدیشان.مهربانیشان.یادتان هست لحظات گرم خاطره بازی های مادر بزرگ.یادش بخیر بچه گیها.بازیهایش.شبهایش .ترسهایش.استرسهایشکنج کنج منزل قدیمیمان ...گذشت.چقدر زود تمام شد.چقدر دوست دارم باز هم صدای سماور و خوردن استکان نعلبکی های مادر بزرگ را دوباره بشنوم.چقدر دلم برای دور همیهایمان تنگ شده.چه شبهایی بود آن شبها که زیر نور ماه و روی پشت بام میخوابیدیم.هنوز نوازش باد را که گاه گاهی به صورتم میخورد را حس میکنم.گرمای زیر پتوی ان دوران گویی فرق داشت.وای زمستان.کرسی مادر بزرگ .با جاجیم قرمز رنگ و پوشش چهار خانه ی نایلنی آن.وقتی منقل را تازه پر میکردندوقتی هوای زمستان بهاری میشد و دربهای ایوان باز میشد لحاف کرسی بالا زده میشد....ادم برفی .سرسره ی وسط حیاط.کاش یکبار دیگر کودکیم تکرار میشد.کاش پدر بزرگم را یکبار دیگر میدیدم.کاش باز هم دستان لرزانش را میگرفتم و عصایش میشدم.چقدر دوست دارم گریه کنم.ساعتها گریه کنم.نمیدانم چرا ولی انگار چیزی سرجایش نیست.نمیدانم چرا انقدر دلتنگم.زمان چقدر زود میگذرد و من هنوز از بچه گی سیر نشدم.جمعه هایی که با پدرم سوار بر ترک موتور دوستش کوه میرفتیم کجایند.حتی بوی اگزوز موتور یاماها صد در میان سنگها و علفها هنوز میاید.صدای موتور در سربالایی ها و دنده معکوسهایش.بوی اتشی که برای جوشاندن اب و چای درست میکردیم.سفره ی پارچه ای که برای نهار باز میشد و صدای خاطره انگیزه قصه ی ظهر جمعه.چقدر خوب بود.چه ارامشی داشتصدای جوب آبی که از دامنه ی کوه سرازیر بود.و صدای خاصی که کبکها در میان کوه ها سر داده بودند.صدای پرندگانی که بالای درختا شعر،متن ...ادامه مطلب
ما را در سایت شعر،متن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delneveshte7 بازدید : 35 تاريخ : دوشنبه 22 آبان 1402 ساعت: 14:24

خداوندا در این ایام بیمارهراسانیم از این فرجام بسیارجدا افتاده ایم ما از امامتنخوانند نام این جز بر خیانتنه از ان روی که مهدی تو تنهاستکه عالم با وجود او برپاستحکومت در همه عالم بدستشفروغش بر همه عالم فتادستزمین چو میچرخد دمادمزمین روشن میگردد سراسرچو کشتیها بر اب دریا استوارندچو اب برف بر ابر بر ابرها سوارنداگر روزی هر جنبنده ای را میرساننداگر هفت اسمان آن بالا سوارنداگر نمیبلعد زمین هر آن مردمان رااگر زینت شده شب اسمانهااگرهای چنین خیلی زیاد استهمه مدیون مهدی زمان استنه اون تنها نباشد هر گز امااگر شیعه ما هستیم وای برما شعر،متن ...ادامه مطلب
ما را در سایت شعر،متن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delneveshte7 بازدید : 39 تاريخ : دوشنبه 22 آبان 1402 ساعت: 14:24